سه‌شنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۴

دیروز روژین ما رو برداشت برد غروب (الانم ان هستش و آدم و تحویل نمی گیره) تا بالاخره یه بارم شده ناهار بده(به خاطر سیسدهی که تو حرارت گفته بود) البته امیدوارم آخرین دفعه نباشه ، الانم داشم به روژین می گفتم که رفتم رستوران سارا گیر داده من و سارا رو هم ببر (به قول سارا پرروی دریدست دیگه چی کارش کنم) الان هم گیر داده که میخواد دزدو دل های با خودم رو بخونه
!!!
بگذریم از دیروز شروع میکنم
شب قبلش با هزار بدبختی نمودارای ریاضی مهندسی رو کشیدم، اول می خواستم برای خودم و سارا فقط بکشم که روژینم کارش و اندتخت گردن من خودش رفت کتابایی که اون روز از انقلاب باهم گرفته بودیم بخونه بعدشم که شیما اس م اس زدش گفت که بزا منم به کش منم دیدم که بگم نه یه سره ناراحت میشه ولی برا اون فقط مقیاس نمودارو عوض کردم
بعد آزمایشگاه رنگرزی جمع شدیم بریم که من تازه یادم افتاد که من باید کانون ثبت نام می کردم ، بچه ها رفتن من موندم تا از
سایت دانشکده ثبت نام کنم که از شانس من سایت اینترنتش قطع بود، رفتم میدون ولیعصر که ثبت نام کنم فایل ها رو بست بودن ولی تونستم یکی از بچه های کانون رو پیدا کنم که داشت می رفت کانون که گفتم برا منم ثبت نام کرد
بچه ها رفتن رستوران غروب منم 5-6 دقیقه بعد اونا رسیدم (جالب نه؟) بعد اینکه غذا رو سفارش دادیم شروع کردن به بحث های (به نظر من واقعا چرند) از یه پسره که گیاه خوار بودش گرفته تا سن عمل کردن دماغ
این بحث های جالب تا آوردن غذا ادامه پیدا کرد طبق معمول سارا شروع کرد به جراحی کردن پیتزا ، بعد یه جنگ هم بعد آوردن صورت حساب رخ داد.....آخرش هم همه فهمیدن 24 هزار تومن شدش
از رستوران که بیرون اومدیم تا ونک پیاده اومدیم وسط هم سارا هی می گفت سود باشین کلاس من دیر شد ،یه بارم امیر حسین افتاد دنبال چند تا بجه مدرسه ای ، از قهقه های آرش هم بی نصیب نبودیم
خلاصه به ونک که رسیدیم آرش و امیر حسین خداحافظی کردن و از هم جدا شدیم، ما هم سوار یه ماشین شدیم تا برگردیم دانشگاه (آرش و امیر حسین که آدامای خیلی جالبین فقط وقتی با آدم کار دارن که لازمشونی بعدش .....) راننده هم که ما رو می آورد یه آدم شادی بود که نگو! طوری که وسط می خواست نوار گووش رو عوض کنه روژین گفت داشتیم گوش می کردیم باز همون نوار رو گذاشت، ما رو هم تا دم در دانشگاه هم رسوند
بعد من رفتم از بانک پول بگیرم که احمد زنگ زد و گفت بیا ببینمت پولت و بهت بدم ، نزدیک نیم ساعت هم با اون تو پارک دانشجو بودیم تازه یه تقویم هم بهم داد بعدش هم رفتم سر کلاس جوهر استاد خطیب زاده

هیچ نظری موجود نیست: