پنجشنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۹

همین جوری...


بهار هم سرد است...

نه مثل سرمای زمستان...
مثل گرمای روحی خسته...

که گرم است اما نه در کالبد تنهایی خویش....

شنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۹

قاصدک...

قاصدک در باد شد و رهای رها بال گشود
پنج ساله بودم
چیدمش...چشم بستم و دمیدم
به یاد آزروهای هر دوستی که یادش از نظرم گذشت


پ.ن 1: حرف های زیادی برای گفتن دارم ولی لب بسته نگه می دارم و به گوشه ای از دل گرفته خویش می ریزمشان...
پ.ن 2: بودنت تنها دلخوشی این روزهایم هست... تا فراموش کنم هرآنچه برسرم در حال فرو ریختن اند... مرسی بابت بودنت...