شنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۹

رد...

امروز...
یک روز سخت...
شاید دیگر بهتر باشد بگویم:
"یک خاطره بد"
ولی هرچه بود مانند آب سردی بود بر تمام دلخوشی های این روزهایم

شنبه، آبان ۰۱، ۱۳۸۹

کبریت

مثل کبریت کشیدن در باد
دشوار است،
گویی من هم به معجزه ایمان دارم
پس
می کشم آخرین دانه کبریتم را در باد
هرچه بادا باد...

پ.ن:
هر لحظه زندگیمان مانند همین دانه کبریتیست که هیچ گاه، هیچ خبری از سرنوشتش به گوش کسی نمی رسد

این روزها...

حال وروز این روزهای من... حتی دیگر آن خنده های مصنوعی هم کم کم دارند فراموشم می شوند...

پ.ن: یک هفته دیگر به دفاعم باقی نمانده و من امروز یک ماه هست که هر روز و هر روز چندین چند بار به امید رسیدن خبری، به مقاله ام می روم... خسته شده ام دیگر

پنجشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۹

10.10.10

تولد 25 سالگیم اونم با اون تاریخ دوست داشتنیش مبارکم باشه....مرسی از همه دوستایی که هر کدوم از یه گوشه و کنار دنیا به یادم بودین...
10/10/10
Happy Birthday Hamed ;)



دوشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۹

زندگی...


زندگی زیباست....گه گاه...هنگامی که خودمان زیبایش می کنیم و دوست داریم زیبایش بینیم...پس...زندگی زیباست!!!

پائیز...

باد رقص کنان می آید
و
درخت برگ ریزان را می رقصاند
تا
تو نیز
قدمی بر بزم رنگین آنها نهی
و
سودای خویش را از سر دهی

پ.ن: اولین جمله پس از خواندن پایان نامه ای توسط استاد: متن پایان نامه بیشتر ادبی بود!!!!!....هیچگاه چنین حرفی را حتی در مورد نوشته های اینجایم هم نشنیده بودم :))))