پنجشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۸

I have NO idea...

I have NO idea...
و من هیچ ایده ای ندارم
که در این مسیر ماندن به کجا می رساند آدمی را،

اما این را می دانم...
اگر بیرون بکشم، گند خواهم زد

به هر چیزی که در زندگی ام آرزو کرده ام
به تمام آمال پیش رویم

نیازی به دانستن هم نیست، مثل روز روشن است

توی این مسیر در حال پوسیدنم
این را هم می دانم همیشه شانس اشتباه هست

و من کوچکترین فرصت هایم را
حتی برای اشتباه کردن از دست داده ام

...

ولی باید ادامه بدهم

حتی به قیمت پوسیدن در سکوت تنهایی خویش



پ.ن: دور شده ام از تمامی آدمیان اطرافم...دور دور...

هیچ نظری موجود نیست: