چهارشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۷

گذرگاه تنهایی

در گذرگاهی که از آمدن و رفتن غریبانه عابرانش،
به ستوه آمده است...
خسته و گریزان از تمام عابرانش...
غرق در تنهایی سرد خویش...
از دل ابری خویش و از ابرهایش که هوای باریدن دارند،
سخن می گویم...

.
پ.ن: رانندگی در 2:30 صبح، تنهای تنها، تجربه جالب انگیزی بود و جالب تر، گرفتن برگه معاینه فنی با یک خودرو برای دو خودرو

۱ نظر:

ناشناس گفت...

يه درجه بالاتر از جالب انگيز مي شه جالب انگيزناك!!اين جوريه:جالب!جالب تر!جالب انگيز!جالب انگيزناك!گفتم واسه اطلاعات عمومي!
قشنگ بود!