باشد تاروزی که بيش ازاينها بدانيم و بيش ازاينها بنويسيم وچيزهايی بخوانيم وبنويسيم که پس ازخواندن آنها،اين احساس در ما بيدار شده باشد...که انسان تر شده ايم
شنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۸
دلنوشت های من و گولیور - 8
می دانی وقتی آن ابتدا دیدمت آنچنان دل تنگت بودم که دوست داشتم فقط نگاهت کنم...نگاه...نگاه... پ.ن: ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر