سه‌شنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۵

می سپارم...



می سپارم چشم هایم را به دیوار

حرف هایم را به در

دست هایم را به خاک

شکوه هایم را به سر .

می سپارم خاطراتم را به باران

لحظه هایم را به باد

خوبترها را به رود

بدترین ها را به یاد .

می سپارم خندهایم را به غم

اشک هایم را به شوق

بغض هایم را به صبر

حال خوبم را به بغض .

می سپارم دردهای سینه سوزم را به هیچ

رنج های پینه دوزم را به دست

دردهای جان سوزم را به تن

ناخوشی ها را به هست .

می سپارم بهترین ها را به پس

تازه ترها را به پیش

کهنه تر ها را به خویش

وآن هوس ها را به می .

می سپارم نامه هایم را به مور

یا به دست موش کور

یا دهم بر دست باد

یا برم با خود به گور .

می سپارم گونه هایم را به اشک

اشک هایم را به چشم

چشم هایم را به دل

عقده های مانده در دل را به خشم .

می سپارم عاقبت این جسم خاکی را به خاک

روح سردم را به هور تابناک

خاطراتم را به دست باران پائیزی

لاشه ام را هم به دست مردمانی اینچنین خشمناک .



پ.ن 1: همواره کسانی بیشتر از همه ناراحتت می کنند که تمام سعیت را می کنی که ناراحت نشوند.

پ.ن 2: براي دوستانت يك دوست واقعي باش، حتي زماني كه به تو بدي ميكنند.

پ.ن 3: کسی چیزی داره که بخواد به من بسپره؟؟

هیچ نظری موجود نیست: