...
هام: اما تو هم می خوای من رو ترک کنی.
کلاو: سعی می کنم.
هام: دوستم نداری.
کلاو: نه.
هام: یه وقت دوستم داشتی.
کلاو: یه وقت.
هام: خیلی زجرت دادم.{مکث}این طور نیست؟
کلاو: موضوع این نیست.
هام: {تکان خورده.}خیلی زجرت ندادم؟
کلاو: چرا!
هام:{آسوده خاطر}آه،من رو ترسوندی!{مکث.به سردی}من رو ببخش.{مکث.بلندتر}گفتم من رو ببخش.
...
ساموئل بکت
-آخر بازی-
پ.ن 1: كسي انگار...در گوشم...میو میو مي كند!!!...كه تو را از دست داده ام!!!
كسي انگار كه بگويد...پاييز آمده...تا زمستان بياورد...و زمستان را...کو تا بهار...شاید دیگر فرصتی نباشد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر