باشد تاروزی که بيش ازاينها بدانيم و بيش ازاينها بنويسيم وچيزهايی بخوانيم وبنويسيم که پس ازخواندن آنها،اين احساس در ما بيدار شده باشد...که انسان تر شده ايم
...حرفهايمان هنوز ناتمام
... تا نگاه مي كني
... وقت رفتن است
باز هم همان حكايت هميشگي؛
... پيش از آنكه باخبر شوي
لحظه عزيمت تو ناگزير مي شود؛
... ناگهان
... چقدر زود دير مي شود
... آي
... اي دريغ و حسرت هميشگي
..
.
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر