tag:blogger.com,1999:blog-234246242024-02-08T08:28:41.656+03:30نا گفته هایی از جنس سکوتباشد تاروزی که بيش ازاينها بدانيم و بيش ازاينها بنويسيم وچيزهايی بخوانيم وبنويسيم که پس ازخواندن آنها،اين احساس در ما بيدار شده باشد...که انسان تر شده ايمUnknownnoreply@blogger.comBlogger150125tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-10578097278239691712011-11-20T23:39:00.003+03:302011-11-20T23:45:15.031+03:30نیمکت... اگر تو روی نیمکتیاین سوی دنیاتنها نشستهایو همه آنچه نداریکسی است …شاید آن سوی دنیاروی نیمکتی دیگرکسی نشسته استکه همه آنچه ندارد تویی …نیمکتهای دنیا را چه بد چیدهاند! …Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-28722878108547331882011-03-20T18:14:00.004+03:302011-03-20T18:27:56.067+03:30نوروز 1390...دوستت می دارمبه مناسبت نزدیکی ِ سال نوبه تعداد انگشت شمار روزهای برفی،به درازای فرو نشستن یک مه صبحگاهیو به عمق ِ گرمای دلنشین آفتاب زمستانیسال نو مبارکUnknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-77214607566373386472011-02-13T23:18:00.003+03:302011-02-13T23:34:06.064+03:30سوختن...می دانی...یکی از بدترین تجربه های دنیاستوقتی کهدست وصورتت می سوزدو بیشتر از آنکه سوزش آن سوختن ها بخواهند شکنجه ات دهنداز دست دادن صورتی و دستی که سال ها به بودن و دیدنشان عادت کرده ایعذابت می دهند....چیزی که امروز من هم تجربه اش کردم!!!پ.ن: فعلا دیگر چیزی برای گفتن ندارم...جز چند تکه بغض جا مانده در گلو...Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-20434317610883542192011-02-04T19:23:00.006+03:302011-02-04T19:28:56.156+03:30آخرین انسان...آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!پ.ن: به نظرم رسید که آخرین انسان روی زمین باید یک زن باشد...Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-54322521952655997212011-01-30T22:31:00.003+03:302011-01-30T22:41:18.070+03:30دوستان خوب ولی دور...می دانیددلم دوستان خوب خودم را می خواهددلم دور هم بودن های خوب گذشته را می خواهددوستان خوب ولی دور را می خواهد...پ.ن: سکوت به نشانه اعتراض!!!Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-37178605737365496712011-01-30T22:14:00.003+03:302011-01-30T22:37:28.709+03:30سازدهنی...موسیقی چیز عجیبی ستشبیه هیچ چیز دیگرطول جغرافیایی اش مبهممرکزش، جبر_ جغرافیا و تاریخ....پ.ن 1: با دوست جدیدم آشنا شوید...ساز دهنی...کم کم زبان یکدیگر را گه گاه می فهمیم!!!پ.ن 2: نواهای گوش خراش سازدهنی گویا دارد کمی دلنشین می شود... از آمدن و تماشا کردن و گوش کردن آفای پدر به نواهای سازدهنی می گویمپ.ن 3: مرسی گروه Dang Show بابت تلفیق زیبای سنتی-کلاسیکتان...Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-69628204725946368392011-01-24T22:30:00.003+03:302011-01-24T22:42:34.870+03:30اشتباه...اشتباه مي كنند بعضی ها که اشتباه نمی کنند! باید راه افتاد، با تمام زمین خوردن ها و نرسیدنهایشرفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد!پ.ن: این روزها به دلیل سختی و خستگی از بلاتکلیفی روزگارم تمایل بسیار به نوشتن پیدا کرده ام....Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-50947838484605271512011-01-20T18:36:00.003+03:302011-01-20T18:52:57.830+03:30لبخند تلخ و شیرین...گاهی این ماجرا، ماجرای آدمهایست که با شما همکارند و هم تیمیو وظیفه شما تماما جمع کردن همکار و هم تیم هایتان استو یاگاهی هم ماجرای آدم هایست که با شما جلسه می دارند!!!...نگاه کسی که تا همین چند وقت پیشها دانشجو بوده و دیگر نیست!!!پ.ن 1: خودم هم نمی دانم...حتی خودم.... چه برسد به دیگرانپ.ن 2: غوغای ستارگان نواختن را با ساز دهنی کوچکم، با هم نوازی پیانو را دوست می دارم...Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-38233632067431050382011-01-20T09:23:00.000+03:302011-01-20T21:36:28.916+03:30باز است...پس از مدتی تازه کردن نفس ...Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-65344859017765348022010-11-26T23:09:00.003+03:302010-11-26T23:21:27.470+03:30شکاف...می دانی...شکافتن پیوند میان آدمی خطرناک استنه از آن جهت که می تواند بیشتر سرباز کندبلکه از آن جهت که می تواند سربسته باقی می ماند....پ.ن 1: از همین طوری زندگی کردن های این روزهایم خسته شده ام...پ.ن 2: گاهی به نواختنش شک می کنم و گاهی به سختی های راهش فکر....ولی من می توانم...پ.ن 3: دلم برای دور هم بودنهایمان با آدمهایی که هریک در گوشه ای از این دنیای کوچک در جستجوی سرنوشت خویشند تنگ شده است...Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-36587597638592180102010-11-20T23:25:00.002+03:302010-11-20T23:30:39.495+03:30همیشه...همیشه یک ذره حقیقت پشت هر “فقط یه شوخی بود“،یک کم کنجکاوی پشت “همینطوری پرسیدم“،قدری احساسات پشت “به من چه اصلا” ،مقداری خرد پشت “چه میدونم”و اندکی درد پشت “اشکال نداره” هست....پ.ن: برگرفته از Facebook یک دوست...Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-19272825735068056672010-10-30T23:16:00.003+03:302010-10-30T23:22:12.072+03:30رد...امروز...یک روز سخت...شاید دیگر بهتر باشد بگویم:"یک خاطره بد"ولی هرچه بود مانند آب سردی بود بر تمام دلخوشی های این روزهایمUnknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-13385588721630210052010-10-23T23:18:00.004+03:302010-10-30T23:22:48.692+03:30کبریتمثل کبریت کشیدن در باددشوار است،گویی من هم به معجزه ایمان دارمپسمی کشم آخرین دانه کبریتم را در بادهرچه بادا باد...پ.ن: هر لحظه زندگیمان مانند همین دانه کبریتیست که هیچ گاه، هیچ خبری از سرنوشتش به گوش کسی نمی رسدUnknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-52079233971326130052010-10-23T23:06:00.004+03:302010-10-23T23:18:20.896+03:30این روزها...حال وروز این روزهای من... حتی دیگر آن خنده های مصنوعی هم کم کم دارند فراموشم می شوند...پ.ن: یک هفته دیگر به دفاعم باقی نمانده و من امروز یک ماه هست که هر روز و هر روز چندین چند بار به امید رسیدن خبری، به مقاله ام می روم... خسته شده ام دیگرUnknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-45757250834069466622010-10-14T11:47:00.003+03:302010-10-14T11:51:30.921+03:3010.10.10تولد 25 سالگیم اونم با اون تاریخ دوست داشتنیش مبارکم باشه....مرسی از همه دوستایی که هر کدوم از یه گوشه و کنار دنیا به یادم بودین...10/10/10Happy Birthday Hamed ;)Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-41704392460834973052010-10-04T18:13:00.000+03:302010-10-04T18:16:21.814+03:30زندگی...زندگی زیباست....گه گاه...هنگامی که خودمان زیبایش می کنیم و دوست داریم زیبایش بینیم...پس...زندگی زیباست!!!Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-83613525516006653202010-10-04T17:46:00.008+03:302010-10-04T18:13:35.871+03:30پائیز...باد رقص کنان می آیدودرخت برگ ریزان را می رقصاندتاتو نیزقدمی بر بزم رنگین آنها نهیوسودای خویش را از سر دهیپ.ن: اولین جمله پس از خواندن پایان نامه ای توسط استاد: متن پایان نامه بیشتر ادبی بود!!!!!....هیچگاه چنین حرفی را حتی در مورد نوشته های اینجایم هم نشنیده بودم :))))Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-59627459129552560302010-09-12T22:31:00.005+04:302010-09-12T22:53:52.662+04:30زندگی...!!!! Life is Beautifulو یک خنده تلخ...پ.ن 1: بدم می آید از تعلق داشتن به جایی که همه را از خود می راند...حتی آدمیان درونش را...تمام دوستانم را...بهترین دوستانم...پ.ن 2: یکی دیگر از بهترین دوستانم هم دارد می رود...اینبار به ایتالیا....آدمی گاهی به چیزها و بیشتر به کسهایی عادت می کند که حتی فکر یک لحظه نبودشان را هم تصور نمی کند...اما وقتی روزگار تلنگر خویش را میزند که دیگر دیر شده است...برای Unknownnoreply@blogger.com3tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-22530824089310150212010-08-21T22:08:00.004+04:302010-08-21T22:29:00.481+04:30بدون عکس...حالا می توانم بگویمچند سالیست که به دنبال عکاسیمگاهی کم و گه گاهی هم زیاد...می دانم هنوز فاصله دارم با آنچه که یک عکاس لارم دارد تا هودش را عکاس بماندولی چیزی که در این چند وقت بیش از هر چیز دیگری خوشحالم کرده استاز عکاسی هایی که کرده ام...عکس هاییند که در گوشه کنار گاه و بی گاه می بینمشان وهمیشه آشنا به نظر می رسند...عکس هایی که گرفته شده اند از آدم های گاهی دور و گاهی نزدیک اطرافممخصوصا در عکس Unknownnoreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-89639813582077216102010-08-14T21:47:00.009+04:302010-08-14T22:22:19.582+04:30در نفس تو...خون دوید به چشم هایم...من از نفس تو آمدم واز نبود تو نیست شدمبه کم بودٍ "بود تو"......آمدم به پرواز، پی تو...تا رسم به اوج، برای دیدن تو....دیر زمانیست بازگشته اماز پی پروازٍ دیدن توشده ام مات جای خالی توخیال باف رها شده از نفس تو....در اندیشه رهایی از نفس توشاید بود من نیم شودنیمی از آن من و......نیمی از آن توشایدم باز من در تو نیست شومندانم...پ.ن 1: این روزها می گذرند ولی به سختی...شاید دلیلش Unknownnoreply@blogger.com5tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-74579358951804258792010-07-16T08:27:00.005+04:302010-07-16T08:46:35.225+04:30دل من... در دل من چیزی ست مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سرکوه دورها آواییست که مرا می خواندپ.ن: گاهی مشغول خواندن هستی و درمیان آن هم نوشته چند سطر را می بینی و می خوانیش، با تمام وجود.... و آن چند سطر می نشیند در اعماق وجودت، با Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-63225588703752776672010-07-15T11:30:00.003+04:302010-07-15T11:45:20.259+04:30دور...می دانی گاهی آدم دور می شود حتی از خودش.... آنقدر دور که نه تنها اطرافیانش بلکه خودش را گم می کند...پ.ن 1: دوست می دارم Template جدیدم را، مخصوصا عکس پس زمینه اش را.Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-2825986260865246672010-07-14T10:59:00.000+04:302010-07-16T08:48:24.100+04:30If Tomorrow Never ComesSometimes late at nightI lie awake and watch her sleepingShe's lost in peaceful dreamsSo I turn out the lights and lay there in the darkAnd the thought crosses my mindIf I never wake up in the morningWould she ever doubt the way I feelAbout her in my heartIf tomorrow never comesWill she know how much I loved herDid I try in every wayTo show her every dayThat she's my only oneIf my time on earth Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-85573468673705062312010-06-07T11:14:00.003+04:302010-06-07T19:05:57.926+04:30تصمیم... من کجای این جهان بی زمین ایستاده ام بی زمان که اینچنین عاشقم هنوز....پ.ن: می خواهم بروم به دنبال آنچه از کودکی دوست می داشتمش!!! می دانم شاید اندکی دیر شده است ولی من هم اندکی فرصت می خواهم...Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-23424624.post-23533947680499512822010-06-05T13:31:00.005+04:302010-06-05T17:21:40.185+04:30دلم تنگ است...دلم برای كسی تنگ استكه آفتاب صداقت رابه میهمانی گلهای باغ می آوردو گیسوان بلندش را به بادها می دهدو دستهای سپیدش را به آب می بخشددلم برایت تنگ است …(برگرفته از نگاشته های حمید مصدق)پ.ن 1: بی رحمگی های زندگانی روز به روز جدی تر می شوند و من همچنان دوست می دارم غوطه ور ماندن در دنیای کودکانه خویش را...بی هیچ هیاهویی...پ.ن 2: تصمیمات زیادی برای زندگانی دارم ولی گویا فرصتی حتی برای تصمیم گیری هم Unknownnoreply@blogger.com0